درست 2سال پیش در چنین ساعتهایی آماده میشدیم برای رفتن به نماز جمعه، نماز جمعه ای که از چندین روز پیش با دعوت بزرگان جنبش سبز قرار بر این شده بود که با حضور معترضین به نتایج انتخابات مفتخر به ســـــــــــــبز شدن گردد.
بعد از چندین روز بحث و تبادل نظر در مورد رفتن یا نرفتن بخاطر حضور هاشمی، هاشمی که بسیاری وی را پدرخوانده ج.ا و از عوام اصلی کودتای خزنده ابتدای انقلاب علیه تمام کسانی که برای پیروزی همین انقلاب زجر و زحمت کشیده بودند، ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر، اعدامهای سال67، امنیتی شدن جو جامعه، باز کننده دست آلوده سپاهیان در اقتصاد و سیاست، مافیای اقتصادی، حذف مرحوم آیت الله منتظری، به رهبری رساندن خامنه ای و…میدانستند.
بحثهای بعد از ساعت کار من و همکارانم بیشتر گرد این موضوع میگیشت:
رفتن یا نرفتن؟
به هرروی بعد از چندین روز بحث و چانه زنی در محل کار با دوستان و همراهان همیشگی و بحثهای دامنه دار در بالاترین تصمیم به رفتن گرفتیم و بالاخره یک گروه 10-12نفری از پسر و دختر به سمت دانشگاه تهرانی راه افتادیم روزهای جمعه در قرق کسانی بود که تا آن زمان جز برای برهم زدن مراسمها و مجلسهای گفتگوی دانشجوئی و نماز خواندنهای هفتگی برای کار دیگری به آن ره نمیافتند.
به هرشکل خودمان رو به روبروی در دانشگاه که رساندیم و به جمیعت عظیمی که از ساعتهای قبل آنجا جمع شده بودند و منتظر آمدن مهندس موسوی و شیخ شجاع اصلاحات بودند پیوستیم.
هرچند که سگان هار ولایت و گروهی از سربازان بدنام امام زمان و ساندیسخورها هم پیش از ما بصورت بسیار خودجوش و به شکل حرکتی کاملن مردمی و بدون هیچ دخالت و دست داشتن نیروهای دولتی در آنجا جمع شده بودند.
البته مانند همیشه ساندیسخورها هم همه جا مثل لاشخور درحال چرخیدن بودند و حضور نامیمون و چهرهای میمونشان بخوبی دیده میشد
تقریبن همه درهای ورودی دانشگاه تهران و محل برگزاری نماز جمعه رو برخلاف همیشه مسدود کرده بودند و بشدت مراقب بودند که از سبزها کسی وارد دانشگاه نشه
در وردی های دانشگاه گله هایی از ساندیسخورها که اکثرن هم کم سن و سال بودند رو جمع کرده بودند
شیخ شجاع اصلاحات عهد کرده بود که خودش را به مردم خواهد رساند و به جمع آنان خواهد پیوست، و بالاخره او مانند همیشه وفای به عهد کرد.
با رسیدن شیخ شجاع هم همه و جوش خروشی عجیب بین مردم براه افتاد و شعارها که تا پیش از این آرام و کم صدا بود به یکباره خروشی خاص پیدا کرد.اما با فشار و حمله کسانی که همیشه از قبل و با هماهنگی نیروهای امنیتی و حمایت نیروهای ضد شوروش در محل های خاص جمع میشوند مجبور به رفتن مستقیم به داخل دانشگاه شد.
(البته محسن رضائی سابق و حاج محسن بی ناموس فعلی هم زمانی که رسید بیخود بی جهت مورد تشویق عده زیادی قرار گرفت و کلی کیف رد)
البته گویا میر عزیزمان پیش ازرسیدن ما بهمراه همسر شجاعشان وارد دانشگاه شده بودند و بجای رفتن به جایگاه مخصوص ترجیح داده بودند مثل همیشه کنار مردم و همراه آنان باشند
همینطور خانم دکتر رهنورد نیز در میان و همراه مردم بودن را ترجیح داده بودند به همنشینی با خواص!!!
سبزها تقریبن همه جا بودند و تا چشم کار میکرد سبز بود، سبز بود و سبز.
بعضی ها با خود شعارهایی با مضمون درخواست حمایت از هاشمی آورده بودند البته موقع سخنرانی هاشمی هم بارها و بارها این شعار تکرار شد بگونه ای که صدای معترضین موقع سخنرانی هاشمی بوضوح شنیده میشد
و البته با آمدن شیخ و رسیدن خبر حضور مهندس موسوی در داخل دانشگاه شعار دادنها شکل و جهت بهتری بخود گرفت و علاوه بر مرگ بر روسیه شعار هاشمی هاشمی سکوت کنی خائنی در همه جا طنین انداز شده بود و هاشمی را مبجور به واکنش کرد.
پیش از خطبه ها دست و سوت و تکبیر مردم ، مهملات حاج منصور ارضی را کاملاً خفه کرده بود.
یکی از اتفاقات جالب این بود که وقتی حاج منصور از همه دعوت کرد تا شعار مرگ بر امریکا بدهند همه لبیک گفتند و نیم ساعت شعار مرگ بر روسیه میدادند.و اگر اشتباه نکنم اینی یکی از اولین دفعاتی بود که مردم شعار مرگ بر روسیه سر میدادند.
مردم از هر فرصتی برای نشمان دادن تنفر و انزجارشان از حامیان و شرکای ج.ا استفاده میکردند و یکنفر پرچم روسیه ای رو که با خودش آورده بود به آتش کشید که با استقبال بینظری روبرو شد
از هر طیف مذهبی، سیاسی و فکری در این مراسم شکرت کرده بودند و براستی صفت دشمن شکن و بقول آخوندها وحدت آفرین برازنده این گردهمائی بود که مردم با حضور خودشان افتخار سبز بودن به آن اعطا فرمودند
همه کنار و دوشاشدوش هم بودیم و متحد
بعضیها هم عکس مرحوم طالقانی رو با خودشان آورده بودند همان کسی در همان روزهای انقلاب هشدار داده بود که رژیم تازه شکل گرفته به سمت دیکتاتوری و استبداد حرکت نکند
البته در کنار تمام مچ بندها سربندها و پرچمهای سبز، تصاویر میر سبزمان نیز بخوبی مشاهده میشد.هم او که بر عهدی که با ما بسته بود چنان پایمردانه ایستاد که خودمان هم باورمان نمیشد و اما ما…
بعد از خطبه اول بود که بلندگوهای خیابان انقلاب و اطراف دانشگاه رو قطع کردند و صدای هاشمی دیگه شنیده نمیشد. کم کم مامورهای ضد شورش بیشتری وارد خیابان شدند و معلوم بود که قراره اتفاق تازه ای بیافته و همزمان با قطع بندگوها و ورود موتورهای ضد شورش دارند تدارک حمله و سرکوب را میبینند اما جالب بود که مردم همچنان مصمم و آرام سرجایشان مانده بودند و کسی قصد تکان خوردن یا فرار را نداشت.
همزمان با ورود نیروهای جدید ضدشورش درگیرهای پراکنده ای بین مردم و آنها شکل گرفت البته مردم تنها با سکوت و شعار مقابل باتوم و توهینها و دستگیری و تهاجمهای آنها ایستاده بودند و خم به ابرو نمی آوردند و همین موضع آنها را که از گرمای هوا هم کلافه شده بودند بیشتر عصبی میکرد.
هرکی رو میدی من جمله خود من که دیگه از روبروی در دانشگاه به خیابان 16آذر رسیده بودم به علامت اتحاد و همراهی با مهندس موسوی و شیر اصلاحات به نماز ایستاده بودیم
با انتشار این عکس دستگاههای تبلیغاتی حکومت و جیره خورهاشون سعی کرده بودند که به مردم اینگونه تلقین کنند که طرفدارهای موسوی نماز خواندن هم بلد نیستند و با کفش نماز میخوانند ولی فراموش کرده بودند که پدران و برادران از جنگ برگشته مان برای ما از روزهای سختی گفته بودند که در هنگام نبرد و در خط مقدم و زیر آتش دشمن با پوتین و لباس خونی نماز خوانده بودند
هنوز مراسم نماز تمام نشده بود که سر 16آذر برای متفرق کردن مردم اشک آور زدند و مثل همیشه مردم اشک آور را به سمت خودشان پرتاب کردند درگیرها کم کم داشت شدت میگرفت و این برام جالب بود که کسانی که از حمله سپاه یزید به صف نماز همران حسین ابن علی همیشه بعنوان یک جنایت فراموش ناشدنی یاد میکردند چگونه خودشان این سنت و رسم آبا و اجدادیشان را دوباره زنده کردند
فیلم شلیک گاز اشک آور به میان صفوف نمازگزاران سبز در 26تیر 88
خطبه ها تمام شده و نشده انگار قلاده گاردیها و لباس شخصی ها را باز کردند و آنها به مردم و صوفوف نماز هنوز از هم باز نشده شان با قصاوت و رذالت تمام هجوم آوردند و شروع کردند به ضرب و شتم و بازداشت.اما نکته جالب و قابل توجه شجاعت و عدم ترس مردم و پایداریشان بود و مرم با پرتاب بطری های آب یکبار مصرف و بعضن سنگ و چیزهایی مه در خیابان پیدا میکردند سعی در مقابله با تهاجم گسترده سگان هار ولایت داشتند
در این بین بودند کسانی که بر اثر شلیک گاز اشک آور یا برخورد سنگهای پرتاب شده از طرف لباس شخصی ها یا زیر ضربات بی رحمانه باتومهای آنان مبشدت مجروح شده بودند
یادش بخیر…. (امیر اصلاح طلب)
خامنه ای چون خواهر … ( بدری خامنه ای ) عضو سازمان تروریستی مجاهدین خلق و ساکن پادگان نظامی تروریستی اشرف بوده نمی خواهد این پادگان تروریستی را که در نزدیک مرز ایران قرار دارد و خطر عمده برای امنیت ایران بشمار میرود بسته شود زیرا میترسد رجوی عکس های لختی و سکسی خواهرش را در حال سکس با او را منتشر کند.
هر کشوری اگر پادگان تروریستی در نزدیک مرزهایش باشد با یک اخطار ده روزه برای تخلیه یا بدون اخطار آن را بمباران میکند.
چرا ارتش ایران و نیروی هوایی ارتش این پادگان تروریستی را که سابقه حمله به مرزهای ایران وکشتن هزاران سرباز و صدها افسرارتش ایران را دارد را بمباران نمی کنند؟ آیا باز هم منتظر قدرت گرفتن و حمله مجدد آنان به مرزهای ایران و کشتن سربازان و افسران شجاع و مردم ایران هستید؟
ارتش ایران باید با اخطار و اولتیماتوم ۱۰ روزه این پادگان تروریستی را تعطیل کند و افراد موجود در آنرا تحویل گیرد یا افراد موجود در آن همانطوری که رفته اند به دیگر کشورها فرار کنند٬ و در غیر این صورت این پادگان تروریستی را بمباران نماید.
هیچ کشوری در جهان وجود یک پادگان تروریستی را در نزدیک مرزهایش را حتی برای یک لحظه تحمل نمیکند مگر اینکه دولت و حاکمان آن کشور با آن تروریستها روابط و منافع مشترک سری داشته باشد.